مالاریوتراپی و درمان سیفلیس؛ از تب عمدی تا روشهای مدرن
تصور کنید در روزگاری زندگی میکنید که یک بیماری مقاربتی کشنده، آرامآرام بدن و ذهن را درگیر میکند و هیچ درمان موثری برایش وجود ندارد. در اوایل قرن بیستم، چنین سرنوشتی برای هزاران نفر در سراسر جهان، بهویژه مبتلایان به مرحله پیشرفته سیفلیس، رقم میخورد. عامل این بیماری، باکتری حساس به حرارت...
تصور کنید در روزگاری زندگی میکنید که یک بیماری مقاربتی کشنده، آرامآرام بدن و ذهن را درگیر میکند و هیچ درمان موثری برایش وجود ندارد. در اوایل قرن بیستم، چنین سرنوشتی برای هزاران نفر در سراسر جهان، بهویژه مبتلایان به مرحله پیشرفته سیفلیس، رقم میخورد. عامل این بیماری، باکتری حساس به حرارت Treponema pallidum بود که با گذشت زمان، نهتنها اندامهای داخلی بلکه سیستم عصبی را نیز تخریب میکرد. نبود آنتیبیوتیکهای مدرن باعث شده بود سیفلیس به یک کابوس جهانی بدل شود و بیماران، از روشهای عجیب، نامطمئن و حتی خطرناک برای درمان استفاده کنند. در این میان، دورههایی از تاریخ وجود دارد که شیوع بیماری به اوج رسید و قربانیان آن، از افراد عادی گرفته تا چهرههای مشهور، گرفتار پیامدهای هولناک آن شدند. پیش از ظهور روشهای علمی مدرن، پزشکی ناگزیر بود به سراغ ایدههایی برود که امروز شاید عجیب یا حتی غیرانسانی به نظر برسند.
معرفی بیماری سیفلیس، عامل، راههای انتقال و علائم
سیفلیس یک بیماری عفونی مقاربتی است که قرنهاست انسان را درگیر کرده و در نبود درمان مؤثر، همواره تهدیدی جدی برای سلامت فردی و عمومی بوده است. عامل این بیماری، باکتری مارپیچی Treponema pallidum است که توانایی بالایی در نفوذ به بافتهای بدن و گریز از سیستم ایمنی دارد. این باکتری بهویژه در مراحل اولیه، ممکن است بدون ایجاد علائم شدید عمل کند، که همین موضوع انتقال آن را تسهیل میکند.
راههای انتقال
مهمترین راه انتقال سیفلیس، تماس جنسی محافظتنشده با فرد آلوده است، چه از طریق واژن، چه مقعد و چه دهان. انتقال از مادر به جنین (سیفلیس مادرزادی) نیز از خطرناکترین شکلهای این بیماری است که میتواند به سقط جنین، ناهنجاریهای مادرزادی یا مرگ نوزاد منجر شود. در موارد نادر، تماس مستقیم با زخم یا ضایعه آلوده در مراحل فعال بیماری نیز میتواند باعث انتقال شود.
مراحل بیماری
سیفلیس دارای چهار مرحله اصلی است که هر یک علائم و پیامدهای متفاوتی دارند:
مرحله اولیه (Primary Stage) – ظاهر شدن شانکر (زخم کوچک و بدون درد) در محل ورود باکتری. این زخم معمولاً پس از چند هفته خودبهخود بهبود مییابد، اما بیماری همچنان فعال باقی میماند.
مرحله ثانویه (Secondary Stage) – چند هفته تا چند ماه بعد، بثورات پوستی گسترده، تب، گلودرد، تورم غدد لنفاوی و ریزش موی پراکنده بروز میکند.
مرحله نهفته (Latent Stage) – دوره بدون علامت که ممکن است سالها ادامه یابد، ولی باکتری همچنان در بدن حضور دارد.
مرحله سوم یا دیررس (Tertiary Stage) – در صورت عدم درمان، آسیب شدید به قلب، عروق، استخوانها و بهویژه سیستم عصبی ایجاد میشود. شکل خاص و خطرناک این مرحله، نوروسیفلیس (Neurosyphilis) است که موجب اختلالات شناختی، فلج، تغییرات شخصیتی و حتی مرگ میشود.
چرا سیفلیس خطرناک است؟
خطر اصلی این بیماری، ماهیت تدریجی و چندوجهی آن است. بیمار ممکن است سالها بدون علائم جدی زندگی کند، اما در نهایت با آسیبهای برگشتناپذیر به اندامهای حیاتی روبهرو شود. افزون بر این، در مراحل اولیه که بیماری بیشترین قابلیت انتقال را دارد، بسیاری از مبتلایان از وضعیت خود بیخبرند.
تاریخچه سیفلیس و دوران اوج شیوع جهانی آن
سیفلیس نهتنها یک بیماری پزشکی، بلکه پدیدهای تاریخی و اجتماعی بوده است که مسیر زندگی میلیونها نفر را تغییر داده و حتی بر سیاست، فرهنگ و هنر تأثیر گذاشته است.
منشأ سیفلیس؛ بحثی که هنوز ادامه دارد
دو نظریه اصلی درباره منشأ سیفلیس وجود دارد:
نظریه کلمبی (Columbian Theory) – بر اساس این دیدگاه، سیفلیس از قاره آمریکا پس از سفر کریستف کلمب و خدمهاش به اروپا منتقل شد. شواهد باستانشناسی از اسکلتهای بومیان آمریکایی با علائم مشابه، این فرضیه را تقویت میکند.
نظریه پیشاکلمبی (Pre-Columbian Theory) – این دیدگاه معتقد است سیفلیس پیش از سفر کلمب در اروپا وجود داشته اما با یک تغییر ژنتیکی در باکتری، به شکل مهاجم و مقاربتی امروزی درآمده است.
هرچند هنوز اجماع علمی کامل وجود ندارد، بسیاری از پژوهشگران به دلیل همزمانی اولین همهگیری بزرگ سیفلیس در اروپا با بازگشت سفر کلمب در سال ۱۴۹۳، نظریه کلمبی را معتبرتر میدانند.
نخستین همهگیری ثبتشده
یکی از نخستین گزارشهای همهگیری سیفلیس به سال ۱۴۹۵ و محاصره ناپل توسط ارتش فرانسه برمیگردد. بیماری بهسرعت در میان سربازان پخش شد و سپس از طریق روابط جنسی آنان با زنان محلی، به سراسر اروپا گسترش یافت. سیفلیس در آن زمان بهقدری شدید و ناتوانکننده بود که باعث زخمهای وسیع، دردهای غیرقابلتحمل و حتی مرگ سریع بیماران میشد.
گسترش جهانی در قرنهای ۱۸ و ۱۹
با افزایش سفرهای دریایی، تجارت بینالمللی و استعمار، سیفلیس به تمامی قارهها رسید. در قرن نوزدهم، این بیماری به یک معضل بهداشت عمومی در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا تبدیل شد. آمارهای تاریخی نشان میدهد که در برخی مراکز شهری، تا ۱۰٪ جمعیت بزرگسال به شکلی از سیفلیس مبتلا بودند.
اوج شیوع در اوایل قرن بیستم
اوج تاریخی شیوع سیفلیس بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۴۰ اتفاق افتاد. نبود آنتیبیوتیک، باورهای نادرست درباره بیماری و انگ اجتماعی مانع از مراجعه به پزشک، باعث شد که هزاران نفر هر سال به مراحل پیشرفته بیماری برسند. این دوره همزمان با رشد صنعتی و افزایش جابهجایی جمعیت در شهرها بود که سرعت انتقال را بیشتر میکرد.
قربانیان مشهور سیفلیس در تاریخ
سیفلیس در قرون گذشته، بهویژه پیش از کشف آنتیبیوتیکها، مرزهای اجتماعی و طبقاتی نمیشناخت. از فقیرترین قشرهای جامعه تا ثروتمندترین و مشهورترین افراد، همه در معرض ابتلا بودند. آنچه این بیماری را در میان چهرههای مشهور برجستهتر میکرد، این بود که عوارض جسمی و روانی آن گاهی بهوضوح در آثار، رفتار و تصمیمات آنان بازتاب مییافت.
هنرمندان و نویسندگان
در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بسیاری از هنرمندان بزرگ به سیفلیس مبتلا شدند. نویسندگانی چون «آرتور شوپنهاور» و «گای دو موپاسان» در سالهای پایانی عمرشان با علائم نوروسیفلیس دست و پنجه نرم میکردند. موپاسان که بهخاطر داستانهای کوتاه واقعگرایانهاش مشهور است، در سالهای آخر زندگی دچار توهم و رفتارهای عجیب شد که مورخان آن را به پیشرفت بیماری نسبت دادهاند.
موسیقیدانان
برخی از آهنگسازان برجسته مانند «فرانتس شوبرت» نیز گفته میشود به سیفلیس مبتلا بودهاند. شوبرت در سالهای پایانی عمرش با مشکلات جسمی و روحی شدیدی مواجه بود و حتی بخشی از سبک موسیقاییاش در آن دوره، تحتتأثیر فضای تیره و مالیخولیایی بیماری قرار گرفت.
سیاستمداران و رهبران نظامی
سیفلیس نهتنها بر زندگی فرهنگی، بلکه بر مسیر سیاسی جهان هم اثر گذاشت. نمونه بحثبرانگیز، «آدولف هیتلر» است که برخی پژوهشگران معتقدند ممکن است به سیفلیس مبتلا بوده باشد، هرچند این موضوع قطعی نیست. اما موارد تأییدشدهتر شامل «آلوین کلارک» سیاستمدار آمریکایی و برخی مقامات اروپایی در قرن نوزدهم است که تصمیمات سیاسیشان در دوران ابتلا، بهطور غیرمستقیم از اختلالات روانی ناشی از نوروسیفلیس تأثیر پذیرفت.
تأثیر بر تصمیمگیری و خلاقیت
نوروسیفلیس میتواند باعث تغییرات شخصیتی، اختلال در قضاوت، بیثباتی هیجانی و رفتارهای تکانشی شود. در تاریخ، نمونههایی وجود دارد که رهبران مبتلا به سیفلیس در تصمیمات مهم نظامی یا سیاسی، مسیرهایی غیرمنطقی و پرخطر انتخاب کردهاند. در حوزه هنر نیز، آثار برخی از مبتلایان در مراحل پیشرفته بیماری، رنگوبویی تیرهتر، ملتهبتر و گاه آشفته پیدا کرده است.
انگ اجتماعی و پنهانکاری
با وجود شیوع گسترده، ابتلا به سیفلیس در میان شخصیتهای سرشناس اغلب پنهان میماند. انگ اجتماعی و ترس از لطمه به اعتبار، باعث میشد بیماری مخفی بماند و تنها پس از مرگ یا در خاطرات و اسناد شخصی، افشا شود. این پنهانکاری، هم مانع از آگاهی عمومی میشد و هم باعث انتقال بیشتر بیماری در همان دوران بود.
درمانهای پیشامدرن و عجیب سیفلیس
پیش از کشف آنتیبیوتیکها، پزشکی در برابر سیفلیس تقریباً بیدفاع بود. باکتری Treponema pallidum نهتنها بهآرامی و در طول سالها پیشرفت میکرد، بلکه در برابر بیشتر درمانهای شناختهشده آن دوران مقاوم بود. نتیجه این ناتوانی، پیدایش روشهایی شد که امروز یا عجیب و غیراصولی به نظر میرسند یا بهشدت خطرناک بودند.
۱. درمان با جیوه – سمّ به جای شفا
از قرن شانزدهم تا اوایل قرن بیستم، ترکیبات جیوه ستون اصلی درمان سیفلیس به شمار میرفتند. پزشکان از پمادهای جیوهای برای مالیدن بر زخمها استفاده میکردند یا بیماران را در اتاقهایی پر از بخار جیوه قرار میدادند تا ماده از طریق پوست جذب شود. گاهی حتی محلولهای حاوی جیوه بهصورت خوراکی یا تزریقی تجویز میشد.
جیوه شاید بهطور موقت برخی علائم پوستی را کاهش میداد، اما مسمومیت ناشی از آن باعث لرزش دستها، ریزش دندانها، اختلال کلیوی و حتی مرگ میشد. جمله تلخ «یک شب با ونوس، یک عمر با جیوه» از همین تجربه تاریخی آمده است.
۲. ترکیبات یُد و آرسنیک – گامی کوچک به سوی درمان علمی
در قرن نوزدهم، یُد بهعنوان جایگزینی برای جیوه معرفی شد، اما تأثیر آن محدود بود. جهشی بزرگتر در سال ۱۹۱۰ رخ داد، زمانی که پل ارلیش، پزشک و شیمیدان آلمانی، «سالوارسان» (Salvarsan) را ساخت؛ نخستین داروی شیمیدرمانی هدفمند علیه سیفلیس که بر پایه آرسنیک ساخته شده بود. سالوارسان نسبت به جیوه مؤثرتر بود، اما عوارض جانبی شدید مانند تب بالا، آسیب کبدی و واکنشهای آلرژیک داشت و تزریق آن پیچیده بود.
۳. گرمادرمانی و تب مصنوعی
پیش از آنکه ایده مالاریوتراپی شکل بگیرد، برخی پزشکان معتقد بودند ایجاد تب میتواند باکتری سیفلیس را تضعیف کند. آنها بیماران را در سوناهای بخار بسیار گرم قرار میدادند، از لامپهای حرارتی قوی استفاده میکردند یا حتی با تزریق مواد محرک تب، دمای بدن را بالا میبردند. این روشها اگرچه گاهی باعث بهبود موقت میشدند، ولی خطر گرمازدگی و آسیب قلبی داشتند.
۴. درمانهای گیاهی و عامیانه
در کنار طب رسمی، درمانگران سنتی از گیاهان دارویی، الکلهای قوی، و ترکیبات ناشناخته استفاده میکردند. این روشها نهتنها بیاثر بودند، بلکه در بسیاری موارد باعث مسمومیت شدید و از دست رفتن زمان طلایی برای مداخله پزشکی میشدند.
۵. جراحیهای بیثمر
در مواردی که سیفلیس باعث زخمها یا تودههای بزرگ پوستی میشد، برخی پزشکان اقدام به برداشتن بافتهای آسیبدیده میکردند. اما چون باکتری در خون و اندامهای داخلی باقی میماند، بیماری بهسرعت عود میکرد.
سیفلیس در ادبیات و سینما
سیفلیس، به دلیل ماهیت پرچالش و تأثیرات عمیق جسمی و روانیاش، قرنها الهامبخش نویسندگان و فیلمسازان بوده است. این بیماری در هنر، هم بهعنوان استعارهای از فساد و زوال اخلاقی استفاده شده و هم بهعنوان یک عنصر روایی واقعی که سرنوشت شخصیتها را تغییر میدهد.
۱. سیفلیس بهعنوان نماد انحطاط اخلاقی
در ادبیات قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سیفلیس اغلب با مفاهیمی چون فساد، انحطاط و گناه پیوند میخورد. نویسندگان از آن بهعنوان نشانهای جسمی برای نشان دادن پیامدهای انتخابهای اخلاقی نادرست استفاده میکردند. این رویکرد، بازتابی از نگرش اجتماعی آن زمان بود که بیماری را نتیجه «بیاخلاقی» میدانست.
۲. حضور مستقیم در رمانها
«نانا» اثر امیل زولا – داستان زنی که با روابط پرخطر و زندگی بیبندوبار خود، نهتنها زندگیاش را نابود میکند بلکه به اطرافیانش نیز بیماری منتقل میکند.
«مرگ در ونیز» اثر توماس مان – اگرچه مستقیماً از سیفلیس نام برده نمیشود، اما نمادهای بیماری و زوال جسمی و روحی شخصیت اصلی، شباهتهایی به پیامدهای این عفونت دارد.
آثار گای دو موپاسان – خود این نویسنده به نوروسیفلیس مبتلا بود و برخی داستانهایش، مانند «Le Horla»، حالوهوای کابوسوار و روانپریشانهای دارند که به گفته منتقدان، بازتابی از بیماری اوست.
۳. سیفلیس در سینما
فیلمسازان نیز از سیفلیس بهعنوان ابزار روایی استفاده کردهاند، بهویژه در آثار تاریخی یا بیوگرافیک.
در فیلم «Moulin Rouge» (1952) به کارگردانی جان هیوستون، داستان زندگی نقاش و پوسترساز مشهور فرانسوی آنری دو تولوز-لوترک بازگو میشود؛ هنرمندی که بهدلیل قامت کوتاه و ناهنجاریهای استخوانی ناشی از شکستگیهای دوران نوجوانی، چهرهای متفاوت و زندگی شخصی پر فراز و نشیبی داشت. در روایتهای تاریخی و زندگینامههای او، علاوه بر اعتیاد به الکل و روابط پرخطر، به احتمال ابتلایش به سیفلیس (Syphilis) نیز اشاره شده است. هرچند فیلم هیوستون بهطور مستقیم نام بیماری را نمیآورد، اما با نشانههایی مانند ضعف جسمی تدریجی، بحرانهای روحی، و انزوای اجتماعی، فضایی میسازد که برای بیننده آگاه، یادآور اثرات دیررس بیماری است. این پرداخت غیرمستقیم، هم با محدودیتهای سانسور سینمای دهه ۵۰ میلادی سازگار بود و هم بر رمزآلود بودن شخصیت تولوز-لوترک افزود.
فیلم Out of Africa, 1985
در این فیلم که بر اساس زندگی واقعی نویسنده دانمارکی «کارن بلیکسن» ساخته شده، مریل استریپ نقش زنی را بازی میکند که در جریان زندگی مشترکش، از همسرش به سیفلیس مبتلا میشود. داستان فیلم با ظرافت، پیامدهای این بیماری را بدون نمایش مستقیم جزئیات پزشکی، در قالب درمانهای پرخطر آن دوران و اثرات روانی بر شخصیت اصلی روایت میکند.
فیلم، هم بُعد انسانی ماجرا را نشان میدهد و هم فضای اجتماعی اوایل قرن بیستم را که در آن سیفلیس یک موضوع تابو و شرمآور بود. این نقشآفرینی باعث شد بسیاری از مخاطبان برای نخستین بار با واقعیت تاریخی ابتلای زنان مرفه و سرشناس به این بیماری آشنا شوند.
۴. استعارهای از مرگ آرام و محتوم
در برخی آثار ادبی و هنری، سیفلیس نه بهعنوان یک بیماری قابل درمان، بلکه بهعنوان نماد یک سرنوشت گریزناپذیر به کار رفته است. تبآلودگی، توهم و زوال تدریجی ذهن و بدن، بستری مناسب برای خلق شخصیتهای تراژیک فراهم کرده است.
مالاریوتراپی: وقتی پزشکان برای درمان سیفلیس بیماران را به مالاریا مبتلا میکردند
در سال ۱۹۱۷، یولیوس واگنر-یورِگ (Julius Wagner-Jauregg)، روانپزشک برجسته اتریشی، ایدهای را مطرح کرد که در زمان خودش انقلابی و نجاتبخش بهنظر میرسید، اما امروز همزمان جسورانه و خطرناک ارزیابی میشود. او میدانست باکتری عامل سیفلیس (Treponema pallidum) به گرما حساس است و تصور میکرد اگر بتوان در بدن بیمار تب شدید و مکرر ایجاد کرد، میتوان باکتری را ضعیف یا نابود کرد.
ایده اصلی
واگنر-یورگ بهجای استفاده از ابزار مصنوعی برای ایجاد تب، رویکردی طبیعی اما مخاطرهآمیز انتخاب کرد: آلوده کردن بیماران به نوعی مالاریا که توسط انگل Plasmodium vivax ایجاد میشود. این نوع مالاریا، برخلاف گونههای کشندهتر، تبهای مکرر و نسبتاً کنترلپذیری ایجاد میکرد. تب بالا، شرایط نامناسبی برای رشد Treponema pallidum فراهم میکرد و در بسیاری از بیماران نوروسیفلیس، بهبود علائم عصبی و روانی دیده میشد.
فرآیند درمان
بیمار بهطور عمدی با خون فردی که به Plasmodium vivax آلوده بود، تزریق یا نیش پشه ناقل مواجه میشد.
طی هفتههای بعد، تبهای دورهای شدید ایجاد میشد که گاهی تا ۴۱ درجه سانتیگراد میرسید.
پزشکان این تبها را چند نوبت تکرار میکردند تا اثر حداکثری بر باکتری سیفلیس گذاشته شود.
پس از پایان فاز تبزایی، با تجویز کینین (Quinine)، عفونت مالاریا را درمان میکردند.
مزایا و ریسکها
مزایا: در زمان خود، این روش برای بسیاری از بیماران نوروسیفلیس، بهبود چشمگیری ایجاد کرد و در نبود گزینههای بهتر، امید تازهای بخشید.
ریسکها: خطر مرگ ناشی از خود مالاریا، حملات تب خطرناک، آسیب به اندامها، و گاهی مرگ به دلیل ضعف عمومی بیمار.
تأثیر و افتخار علمی
موفقیت نسبی مالاریوتراپی باعث شد واگنر-یورگ در سال ۱۹۲۷ جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی را دریافت کند. این نخستین بار در تاریخ بود که یک درمان عمدی با ایجاد یک بیماری دیگر، چنین جایگاه علمی بالایی پیدا کرد.
درمان مدرن سیفلیس – رویکرد فعلی پزشکی
پنیسیلین G همچنان استاندارد طلایی درمان سیفلیس در تمام مراحل بیماری است. اثربخشی بالا، ایمنی در بارداری و مقاومتپذیری کم باکتری Treponema pallidum باعث شده که این دارو انتخاب اول باشد.
۱. سیفلیس اولیه، ثانویه و پنهان اولیه
دارو: Benzathine Penicillin G
دوز: ۲.۴ میلیون واحد بهصورت تزریق عضلانی (IM) در یک نوبت
۲. سیفلیس پنهان دیررس یا مرحله سوم (بدون درگیری عصبی)
دارو: Benzathine Penicillin G
دوز: ۲.۴ میلیون واحد IM، هفتهای یک بار، به مدت ۳ هفته (مجموع ۷.۲ میلیون واحد)
۳. نوروسیفلیس، سیفلیس چشمی یا گوش داخلی
دارو: Aqueous Crystalline Penicillin G
دوز: ۱۸ تا ۲۴ میلیون واحد در روز، تزریق وریدی (IV) تقسیمشده هر ۴ تا ۶ ساعت، به مدت ۱۰ تا ۱۴ روز
۴. سیفلیس مادرزادی (نوزادان و کودکان)
دارو: Aqueous Crystalline Penicillin G
دوز: ۱۰۰,۰۰۰ تا ۱۵۰,۰۰۰ واحد به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز، تقسیمشده به ۵۰,۰۰۰ واحد/کیلوگرم هر ۱۲ ساعت در هفته اول زندگی، سپس هر ۸ ساعت تا تکمیل دوره ۱۰ روزه
گزینه جایگزین در شرایط خاص: Procaine Penicillin G روزانه برای ۱۰ روز یا Benzathine Penicillin G یک دوز (در موارد بسیار محدود و بدون خطر نوروسیفلیس)
۵. در صورت حساسیت به پنیسیلین
حساسیت خفیف (غیر آنافیلاکسی): میتوان پس از ارزیابی خطر، از برخی بتالاکتامها مانند سفتریاکسون استفاده کرد.
حساسیت شدید (آنافیلاکسی یا واکنشهای جدی): تمام بتالاکتامها، از جمله سفتریاکسون، ممنوع هستند. در این موارد، درمان با آنتیبیوتیکهای جایگزین مانند داکسیسایکلین یا آزیترومایسین انجام میشود. برای زنان باردار، بهدلیل خطر انتقال به جنین، حتماً باید حساسیتزدایی و استفاده از پنیسیلین انجام شود.
جمعبندی
سیفلیس، که زمانی یکی از مرگبارترین بیماریهای عفونی جهان بود، امروز با پنیسیلین بهطور کامل قابل درمان است، مشروط به اینکه تشخیص بهموقع انجام شود. تاریخچه این بیماری، از دوران درمانهای خطرناک و ناکارآمد تا کشف روشهای نوین، نشان میدهد که پیشرفت پزشکی چگونه جان میلیونها نفر را نجات داده است. تجربههای تاریخی مانند مالاریوتراپی، هرچند امروز منسوخ شدهاند، اما به ما یادآوری میکنند که نوآوری—even با خطراتش—میتواند مسیر علم را تغییر دهد. در نهایت، تشخیص زودهنگام، درمان کامل و آموزش عمومی سه رکن اصلی کنترل و ریشهکنی این بیماری در قرن بیستویکم هستند.
سؤالات رایج (FAQ)
۱. سیفلیس چگونه منتقل میشود؟
این بیماری بیشتر از طریق تماس جنسی محافظتنشده، از مادر به جنین در دوران بارداری، و بهندرت از طریق انتقال خون یا تماس مستقیم با ضایعات آلوده منتقل میشود.
۲. آیا سیفلیس بدون درمان خودبهخود خوب میشود؟
خیر. بدون درمان، بیماری وارد مراحل پیشرفتهتر میشود و میتواند به آسیب دائمی در مغز، قلب و دیگر اندامها منجر شود.
۳. آیا سیفلیس قابل پیشگیری است؟
بله. استفاده از کاندوم، غربالگری منظم در گروههای پرخطر، و درمان شرکای جنسی آلوده میتواند خطر ابتلا را بهشدت کاهش دهد.
۴. آیا درمان سیفلیس در بارداری تفاوتی دارد؟
درمان انتخابی در بارداری همچنان پنیسیلین است و در صورت حساسیت، باید حساسیتزدایی انجام شود تا از انتقال بیماری به جنین جلوگیری شود.
۵. آیا پس از درمان، امکان ابتلای دوباره وجود دارد؟
بله. درمان ایمنی دائمی ایجاد نمیکند و در صورت تماس مجدد با منبع آلوده، امکان ابتلای مجدد وجود دارد.
- منبع : یک پزشک
- زمان انتشار : 1404/05/20
- لینک اصلی خبر : https://www.1pezeshk.com/archives/2025/08/malariotherapy-syphilis-treatment-history.html
ثبت نظر